جدول جو
جدول جو

معنی ابن شهبه - جستجوی لغت در جدول جو

ابن شهبه(اِ نُ شُ بَ)
قاضی تقی الدین ابوبکر احمد بن شهبۀ دمشقی. صاحب کتاب طبقات الشافعیه و تفسیر و کتاب الاعلام به تاریخ الاسلام و آن ذیل تاریخ ذهبی است. وفات 851 ه. ق
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ زُ رَ)
سیدعزالدین ابوالمکارم حمزه بن علی بن ابی المحاسن زهرۀ حلبی. معروفترین دانشمند خاندان بنی زهره، فقیه شیعی. استادابن ادریس و شاذان بن جبرئیل. او را کتب بسیار است، ازجمله: غنیهالنزوع الی علمی الاصول و الفروع. قبس الانوار. کتاب النکت در نحو و مقالات و رسائل مختلفه (511-585 ه. ق.). برادر ابوالمکارم موسوم به عبدالله ابوالقاسم نیز تصانیف کثیره داشت، از آنجمله: الغنیه عن الحجج و الادلّه که بین فقها معروف است و از آن بسیار نقل کنند و کتاب تجرید و تبیین المحجه و غیر آن
لغت نامه دهخدا
(اِ نُذِءْ بَ)
نام شاعری از عرب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ذَ هََ)
ابومحمد عبدالله بن محمد ذهبی ازدی. فیلسوف و کیمیاوی و طبیب اندلسی. وفات او در 456 ه. ق. به بلنسیه. و او را کتابی است راجع بمغذی نبودن آب
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ شَ)
ابوعامر احمد بن عبدالملک. خطیب و شاعر بیعدیل اندلسی. وزیر ناصر بن عبدالرحمن. در ادارۀ امور ملک و سیاست کافی. و بزمان احمد امن و آبادی بسیار در این خطه پدید آمد و مال خطیر گرد کرد و بخلیفه بخشید. او در طب نیز مهارت داشت. وفات وی بقرطبه در سنۀ 425 ه. ق. بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ شَ / شِ)
ابوالطیب ابراهیم بن محمد بن الشهاب. متکلم معتزلی، شاگرد بلخی و خیاط و غیر آن دو. وفات او بعد از 350 ه. ق. است در سن پیری. و او راست: کتاب مجالس الفقهاء و مناظراتهم قرب چهارصد ورقه. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نُ با)
دشنامی است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَبْ بَ)
نان. (مهذب الاسماء) (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ شَنْ نَ)
خر. حمار. درازگوش
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ شِ)
ابوعلی حسین بن عبدالله بن یوسف بن شبل. شاعر و حکیم و طبیب بغدادی. اشعار او متضمن معانی رائقۀ علمی و فلسفی است و قطعاتی از آن در فوات الوفیات آمده است. و هرچند بطب معروف است لکن جنبۀ فلسفی او قویتر است. و از اشعار اوست:
بربّک ایّها الفلک المدار
اقصّد ذاالمسیر ام اضطرار
مدارک قل لنا فی ای ّ شی ٔ
ففی افهامنا منک اتّهار
و فیک نری الفضاء و هل فضاء
سوی هذا الفضاء به تدار
و عندک ترفع الارواح ام هل
مع الاجساد یدرکها البوار
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قِ بَ)
ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن بن قبه. متکلم مشهور شیعی، از مردم ری. در اول امر معتزلی بود و از آن پس بمذهب تشیع گرایید. او در قرن سیم هجری میزیست و با ابوالقاسم بلخی متکلم معروف معاصر بود. او را کتب چند است، ازجمله: المستثبت در نقض ابوالقاسم بلخی. الانصاف. کتاب الرد علی الزیدیه و ابن بابویه این کتاب را در اول اکمال الدین تماماً نقل کرده است. و ابن الندیم دو کتاب از او نام میبرد یکی الانصاف فی الامامه و دیگر کتاب الامامه
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ هََ بَ)
مهذب الدین ابوالحسن علی بن احمد طبیب. مولد او به بغداد به سال 515 هجری قمری در مدرسه نظامیه فقه و نحو فراگرفت و سپس به تحصیل طب پرداخت و سفری بارمنستان کرد و پادشاه ارمن بشهر اخلاط وی را طبیب خاص خویش کردو در آنجا ثروت بسیار اندوخت و بماردین بازگشت و بخدمت بدرالدین لؤلؤ پیوست و در 75 سالگی نابینا شد و به سال 610 درگذشت. از تألیفات اوست: المختارات فی الطب. او را پسری بود به نام شمس الدین ابوالعباس احمد و وی شاعر و نیز طبیب بود و بدربار کیکاوس سلجوقی پادشاه آسیه الصغری میزیست و هم بدانجا وفات کرد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وَ هََ)
ابومحمد عبدالله بن وهب بن مسلم. از غیر نژاد عرب و یکی از بزرگترین شاگردان مالک بن انس. مولد او به مصر در سال 124 هجری قمری در 148 نزد مالک رفت و تا وفات او با وی بود و پس از آن به مصر شد و خلیفه او را بقضای مصر خواند و او امتناع کرد. در سال 197 درگذشت
لغت نامه دهخدا